مزایا و معایب و نارسانایی ها :
جریانهای فکری و سیاسی جامعه ایران را میتوان بر اساس معیارهای مختلف و با استفاده از روشهای متنوعی طبقه بندی کرد : باورها ، آرمانها و ارزشها ، منافع مشترک ، مشکل سازماندهی و قالب فعالیت و پیوندهای طبقاتی به قومی وملی ایدئولوژیک و استراتژیک ، چگونگی عملکرد ، قدرت و ضعف تشکیلاتی ، پیشینه تاریخی ، نگاه نقادانه به قضایا و رویدادها ، برداشت از دین ، سیاست ، و اقتصاد و ... معیارها و ملاکهایی هستند که معمولا ًدر طبقه بندی های رایج جریانهای فکری ، سیاسی و تحلیل و کنش ها و رفتار سیاسی آنها مورد استفاده قرار می گیرد .
پیروزی انقلاب اسلامی ، تحولی عظیم در ادبیات سیاسی کشور بوجود آورد . بسیاری از مفاهیم و عناوینی که قبل از انقلاب اسلامی بکار برده می شد ، به یکباره متحول گردید و آثاری بر آنها مترتب شد که جای بس تأمل دارد .
مفاهیمی چون « چپ » و « راست » و « میانه » از لحاظ ذهنی برای بسیاری از مردم گنگ و مبهم بود ، مفاهیمی که اغلب از ادبیات سیاسی غرب وارد عرصه ادبی ایران شده بود و گهگاه حتی مفاهیم بدرستی و در جای خود مورد استفاده قرار نمی گرفت .
بهرحال ما در ابتدا ، گذری بر ادبیات سیاسی غرب در مورد مفاهیم " چپ " و " راست " می افکنیم و سپس این دو واژه را در ایران بررسی می نمائیم.
مفاهیم " چپ " و "راست" در ادبیات سیاسی غرب
اصطلاح " چپ " و " راست " و " میانه " ابتدا از زمان انقلاب کبیر فرانسه معمول شد . درمجلس ملی فرانسه محافظه کارترین نمایندگان در منتهی االیه دست راست رییس می نشستند و انقلابی ترین نمایندگان در منتهی الیه دست چپ و نمایندگان میانه رو ، در وسط می نشستند که به خودی خود ، بازتابی از محافظه کاری ، لیبرا لیسم و رادیکالیسم بود .
وازه های « چپ » و « راست » در نظام های مختلف غرب معانی متفاوتی را در برگرفت :
در بلوک شرق « چپ » به کسی اطلاق می شد که وفادار به اندیشه های مارکس باشد و با طبقه سرمایه داری مخالفت کند . مشخصات « چپ » در این معنا از این قرار بود :
(( دشمنی با مالکیت خصوصی و اعتقاد به مالکیت شخصی ، دشمنی با طبقه سرمایه داری و طرفداری از طبقه کارگر ف تمایل به برقراری جامعه بی طبقه ، اعتقاد به حقوق بشر ، عدالت اجتماعی ، اعتقاد به پیشرفت و ترقی انقلاب یا اصلاح گرایشات ضد ناسیونالیستی ، اعتقاد به دولت رفاه ، دفاع از صلح و محیط زیست ، دفاع از آزادی و برابری حقوق مردان و زنان ))
و « چپ » نما به کسی اطلاق می شد که به اندیشه های مارکسیستی و کمونیستی خیانت نماید و بجای تأکید بر نقش حزب کمونیست در رهبری جنبش کارگری سعی در تحقق ایده های سوسیالیستی بکند.
« راست » به طور کلی به افراد ، گروهها و حزبهای محافظه کار و هوادار قدرت مطلقه گفته می شد که خواستار تثبیت وضع موجود و حفظ امتیازات طبقات ممتاز و مخالف اصطلاحات اساسی هستند ، اعتقاد به بازار آزاد ، اعتقاد به مالکیت خصوصی ؛ محافظه کاری فرهنگی و اعتقاد به الزام سیاسی بر مبنای فرمانبرداری از جمله خصوصیات مفهومی جناح راست می باشد.
« راست » در سده نوزده آمریکا با مشخصات زیر شناخته می شد :
بر حق دانستن نابرابری های اجتماعی و اختلاف طبقاتی ، دفاع و پشتیبانی از نهادهای سنتی گرایش شدید به ملت گرایی و فرهنگ ملی ، دفاع از آزادی های سیاسی و اقتصادی در مقابل دولت ، دفاع از پارلمان در مقابل انقلابی گری و واژه « چپ نو » نیز در بخشهای با گرایشات نئومارکسیسی ، سندیکالیستی ، آنارشیستی ، ... اطلاق میگردید که اعتقاد به رهبری انقلاب توسط روشنفکران ( نه پرولتاریا ) دارد و بر خلاف چپهای کمونیستی فاقد نظم و رهبری و هدف مشخص می باشند .
تنوع واژه ها در غرب چنان زیاد است که حتی کاربرد « چپ » و « راست » نیز تا حدودی مخدوش شده است.
مثلا ً فردی که دارای گرایشات لیبرالیستی و سرمایه داری می باشد ، ممکن است در « جرگه » چپ قرار گیرد .
واژ? « چپ لیبرال » از جمله روشنفکران غربی است که گرایش به اعتقادات اساسی لیبرال سازگاری دارد و در مسائلی چون حقوق طبیعی ، آزادی فکر و بیان و آزادی و نیز عدالت اجتماعی همسویی خود را با آن نشان داده است ، بنابراین کاربرد واژه های « چپ » و « راست » نیز در غرب که مهد این واژه هاست متفاوت است ، اما بطورکلی میتوان دو رهیافت را در تعریف « چپ » و « راست » در غرب بیان کرد ،
رهیافت اول :
بر مبنای تکه گاه و جهت گیری طبقات می باشد که در آن « راست » تکیه گاه اجتماعی اش ، سرمایه داران بزرگ ، تجار و زمین داران بزرگ است و « چپ » در بین روشنفکران ، کارگران صنعتی و زارعان جای دارند .
رهیافت دوم :
براساس گرایشات اجتماعی آنها می باشد که یکی انقلاب « چپ » اعتقاد دارد و دیگری به اصلاح و رفرم « راست » .
(( ادامه دارد ))