اخبارى که بر نسخ شدن حکم متعه دلالت می کنند( از طرق اهل سنت )
اخبارى که مىگوید حکم متعه نسخ شده است و در الدر المنثور است که ابن ابى حاتم از ابن عباس روایت کرده که گفت: متعه در اول اسلام عملى مىشد، فلان آقا به شهرى وارد مىشد، در حالى که کسى همراه نداشت که کارهایش را انجام دهد، و اثاث زندگیش را حفظ کند، با زنى ازدواج موقت مىکرد، که تا چندى که در آن شهر هست همسرش باشد، و اثاث و سرمایهاش را زیر نظر داشته باشد، و زندگیش را اداره کند و هر وقت این آیه را مىخواند که: "فما استمتعتم به منهن الى اجل مسمى"مىگفت: این آیه به وسیله آیه: "محصنین غیر مسافحین"نسخ شده، و محصن بودن زن به دست مرد بود تا هر وقت مىخواست زن را نگه مىداشت، و هر وقت نمىخواست طلاق مىداد (8) .
و حاکم در مستدرک به سند خود از ابى نضرة روایت آورده که گفت: من آیه "فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضة"را نزد ابن عباس اینطور خواندم، " فما استمتعتم به منهن الى اجل مسمى"و گفتم: ما اینطور قرائت نمىکنیم ابن عباس گفتبه خدا سوگند خدا همینطور آن را نازل کرده است (9) .
مؤلف قدس سره: این روایت را سیوطى نیز از او و از عبد بن حمید و ابن جریر و ابن انبارى در کتاب مصحف نقل کرده است (10) .
و در الدر المنثور است که عبد بن حمید و ابن جریر از قتاده روایت کردهاند که گفت: در قرائت ابى بن کعب آیه شریفه اینطور است"فما استمتعتم به منهن الى اجل مسمى" (11) .
و در صحیح ترمذى از محمد بن کعب از ابن عباس روایت آورده که گفت: متعه در اول اسلام مشروع بود شخصى که از دیارى به شهرى وارد مىشد که به آنجا آشنائى نداشت، زنى مىگرفتبه مدتى که مىدانست در آن شهر مىماند، تا متاع او را حفظ نموده، کارهایش را اصلاح کند، این حکم همچنان بود تا آن که آیه: "الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم"نازل شد، ابن عباس اضافه کرده که به حکم این آیه هر فرجى که غیر این دو باشد حرام است (12) .
مؤلف قدس سره: لازمه این روایت این است که آیه متعه که سالها بعد از هجرت در مدینه نازل شده قبلا در مکه نسخ شده باشد، - و همین شاهد استبر اینکه روایت کمترین اعتبارى ندارد - .
و حاکم در مستدرک از عبد الله بن ابى ملیکه روایت کرده که گفت: من از عایشه از مساله متعه زنان پرسیدم: گفتبین من و شما کتاب خدا، مىگوید: سپس آیه زیر را قرائت کرد "و الذین هم لفروجهم حافظون الا على ازواجهم او ما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین"، و اضافه کرد:پس کسى که از این دو یعنى از همسرى که خدا به او تزویج کرده و کنیزى که خدا به ملکش در آورده تجاوز کند مشمول آیه بعد مىشود که فرموده: "فمن ابتغى وراء ذلک فاولئک هم العادون" (13) .
و در الدر المنثور است که ابو داود در کتاب ناسخ خود و ابن منذر و نحاس از طریق عطا از ابن عباس روایت کرده که: در باره آیه شریفه: "فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضة"گفته است: این آیه به وسیله آیه شریفه: "یا ایها النبى اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن"و آیه: "و المطلقات یتربصن بانفسهن ثلاثة قروء" ، و آیه: "و اللاتى یئسن من المحیض من نساء کم ان ارتبتم فعدتهن ثلاثة اشهر"نسخ شده است (14) .
و در همان کتاب است که ابو داود در کتاب ناسخ خود و ابن منذر و نحاس و بیهقى از سعید بن مسیب روایت کردهاند که گفت: آیه میراث آیه متعه را نسخ کرده (15) .
و در همان کتاب است که عبد الرزاق و ابن منذر و بیهقى از ابن مسعود روایت کردهاند که گفت: حکم متعه نسخ شده، و ناسخ آن آیه طلاق و آیه صدقه و آیه عده و آیه میراث است (16) .
و باز در همان کتاب آمده که عبد الرزاق و ابن منذر از على روایت کردهاند که گفت: حکم روزه رمضان، هر روزه دیگر را نسخ کرد، و آیه زکات، هر صدقه دیگر را نسخ کرد، و آیه متعه را طلاق و عده و میراث نسخ کردند، و حکم قربانى، هر ذبیحه دیگر را نسخ کرد (17) .
و باز در همان کتاب استکه عبد الرزاق و احمد و مسلم از سیره جهنى روایت کردهاند که گفت: رسول خدا(ص)در سال فتح مکه به ما اجازه داد زنان را متعه کنیم، من و مردى از قوم خودم در آن سفر از مدینه خارج شدیم من از رفیقم زیباتر بودم و او تقریبا زشتبود، ولى جامهاش از جامه من نوتر بود همچنان پیش مىرفتیم، تا به بالاى کوههاى مکه رسیدیم در آنجا کنیزى به ما برخورد مانند دخترى باکره و خوش منظر و گردن بلند به او گفتم آیا حاضر هستى یکى از ما تو را متعه کند، و از تو کام بگیرد؟گفت: در مقابل چه مىدهید هر یک از ما همانجامهاى را که داشتیم در برابرش پهن کردیم کنیز شروع کرد ما را براندازى کردن، رفیقم گفتبرد من نوتر از برد این مرد است، برد من تازه و زیبا است، و برد او کهنه است، و کنیز گفتبرد این هم عیبى ندارد، سرانجام به متعه من در آمد، و من از او کام گرفتم و او را با خود داشتم، ولى از مکه بیرون نشدیم مگر آن که رسول خدا(ص)متعه را تحریم کرد (18) .
و در همان کتاب است که مالک و عبد الرزاق و ابن ابى شیبه و بخارى و مسلم و ترمذى و نسائى و ابن ماجه از على بن ابى طالب(ع)روایت کردهاند که گفت، رسول خدا(ص)در جنگ خیبر از متعه کردن زنان و از خوردن گوشت الاغهاى اهلى نهى کرد (19) .
و در همان کتاب است که ابن ابى شیبه و احمد و مسلم از سلمة بن اکوع روایت کردهاند که گفت: رسول خدا(ص)در سال اوطاس سه روز متعه زنان را براى ما حلال کرد، و بعد از سه روز از آن نهى فرمود (20) .
و در شرح ج 5 ص 50 ابن العربى که شرح صحیح ترمذى است، از اسماعیل از پدرش از زهرى روایت کرده که گفت: سبره روایت کرد که رسول خدا(ص)در حجة الوداع از متعه نهى کرد ابو داود بعد از آن که این حدیث را نقل کرده، مىگوید: این حدیث را عبد العزیز بن عمر بن عبد العزیز از ربیع پسر سیره از پدرش نقل کرد، و در آن گفته است: این جریان بعد از خارج شدن از احرام در حجة الوداع اتفاق افتاد، و تشریع متعه براى مدتى معلوم بود، ولى حسن گفته جریان در عمرة القضاء اتفاق افتاده است (21) .
و در همان کتاب ج 5 ص 50 از زهرى روایت کرده که گفت: رسول خدا(ص)متعه را در جنگ تبوک جمع کرد (22) .
مؤلف قدس سره: روایات چنان که ملاحظه مىفرمائید در تشخیص تاریخ نهى رسول خدا(ص)از متعه اختلاف دارند، بعضى مىگویند قبل از هجرت بوده، و بعضى دیگر مىگویند: بعد از هجرت به وسیله آیات نکاح و طلاق و عده و میراث نسخ شد، و یا به نهى خود رسول خدا(ص)در سال جنگ خیبر یا در زمان عمرة القضاء یا سال اوطاس یا سال فتح یا سال تبوک و یا بعد از حجة الوداع نسخ شده، و به همین جهتبعضىها این روایات مختلف را حمل کردهاند به اینکه همهاش درست است، زیرا رسول خدا (ص)در همه این سالها از متعه نهى کردهاند، و هر یک از روایات از نهى آن جناب در یک سال خبر مىدهد، و لیکن جلالت قدر بعضى از راویان چون على(ع) و جابر و ابن مسعود که همواره با رسول خدا(ص)بودند و از کوچک و بزرگ سیره آن جناب با خبر بودند، اجازه نمىدهد که ما بگوئیم نامبردگان از نهى آن جناب در سایر مواقف و سایر اوقات اطلاع نداشتهاند.
و در الدر المنثور است که بیهقى از على روایت کرده که فرمود: رسول خدا(ص)از متعه نهى کرد، آن روزى هم که جایز بود تنها براى کسانى جایز بود که دسترسى به ازدواج نداشتند، ولى همین که آیات نکاح و طلاق و عده و میراث بین زن و شوهر نازل شد حکم متعه نسخ گردید (23) .
و باز در همان کتاب است که نحاس از على بن ابیطالب روایت کرده که به ابن عباس گفت تو مردى گیج هستى یادت نیست که رسول خدا(ص)از متعه نهى کرد. (24)
و در همان کتاب است که بیهقى از ابى ذر روایت کرده که گفت متعه تنها براى سه روز براى اصحاب رسول خدا(ص)حلال شد، بعد از سه روز رسول خدا(ص) از آن نهى کرد (25) .
و در صحیح بخارى از ابى حمزه روایت کرده که گفت: شخصى، از ابن عباس از متعه زنان سؤال کرد، ابن عباس گفت جایز است، آنگاه غلام آزاد شده او پرسید: آیا این جواز به خاطر آن است که زن کم بوده، و مردان در سختى قرار داشتهاند، ابن عباس گفت: بله (26) .
و در الدر المنثور است که بیهقى از عمر نقل کرده که در خطبهاش گفت: چه مىشود به مردمى که زنان را با عقد متعه نکاح مىکنند، با اینکه رسول خدا(ص)از آن نهى فرموده احدى که مرتکب نکاح متعه شود را نزد من نیاورید مگر آنکه او را سنگسار مىکنیم (27) .
و در همان کتاب است که ابن ابى شیبه و احمد و مسلم از سیره روایت کردهاند که گفت: من رسول خدا(ص)را دیدم که در بین رکن کعبه و در آن ایستاده بود و مىفرمود: " یا ایها الناس"این من بودم که به شما اجازه دادم زنان را متعه کنید، آگاه باشید که خداى تعالى آن را تا روز قیامتحرام کرده، هر کس زنى متعه دارد مدتش را ببخشد و رهایش کند، و از آنچه به آنان دادهاید چیزى پس نگیرید (28) .
و در همان کتاب است که ابن ابى شیبه از حسن روایت کرده که گفت: و الله متعه بیش از سه روز نبود، که در آن سه روز رسول خدا(ص)آنرا تجویز کرد، نه قبل از آن سه روز متعهاى بود و نه بعد از آن (29) .