سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دانشمندان پیروی کنید که آنان چراغ های دنیا و آخرت اند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :501
بازدید دیروز :455
کل بازدید :410191
تعداد کل یاداشته ها : 1000
04/2/15
5:34 ع
موسیقی

 

 

عقیده ی ملی یهود در شأن کوروش ؛

 

در مطالب گذشته آراء ناقدین جدید اسفار یهودی را ذکر کردیم ولی این قسمت بحث مورد توجه ما نیست و نیز آیا پیشگوییها پیش از وقوع حوادث آمده یا پس از آن اختراع شده است تاثیری در آنچه ما در صدد تحقیق آن هستیم ندارد. آنچه را که ما می خواهیم خواننده را بدان متوجه کنیم عقیده ی ملی یهود در این مسئله است. معلوم است که اسفار یشعیاه و یرمیاه و دانیال بی اختلافی از کتب الهامی یهود است. آنها ایمان دارند که هر آنچه پیشگویی آمده است پیغمبران زمانی دراز پیش از وقوع حوادث از آنها خبر داده اند و حوادث حرف به حرف آنها را تصدیق کرده است و همچنین یهود عقیده ی راسخ دارند که ظهور کوروش از جانب خدا بوده است. خدای او را برای نجات بنی اسرائیل از بلای عظیمی که دامنگیر آنان بود و برای تجدید عمارت اورشلیم برانگیخته است. پس کوروش در کلام یشعیای نبی به شبان خدا و مسیح وی ملقب شده و گفته شده است که وی اراده ی خدا را اجرا می کند و خدا او را به نام خود ندا کرده و برای حمایت بنی اسرائیل و کوچ دادن ایشان فرستاده است. و در رویای دانیال کوروش در صورت قوچ دو شاخ ( ذوالقرنین) مجسم شده و یشعیاه او را در شکل « عقاب شرق » دیده. پس عقیده ملی یهود در این باب واضح و روشن است. و این عقیده ثابت می کند که ایشان مستند به اسفار مقدس خود تصور می کردند که کوروش ذوالقرنین یعنی صاحب دوشاخ است و ظهور وی را مصدق بشارت الهامی انبیای خود میدانستند. مادامی که امر چنین باشد پس طبیعت حال حکم می کند که مقصود در سوال یهود از « ذوالقرنین » تنها شخص کوروش است و بس. یعنی همان پادشاهی که دانیال وی را در شکل قوچ ( لوقرانائیم یعنی ذوالقرنین ) دیده هم اوست. زیرا لفظ « قرن » در دو لغت عربی و عبری مشترک است و به طور قطع یهود عرب کوروش را ذوالقرنین می نامیدند و روایت سدی که در صفحات پیش آنرا ذکر کردیم نیز این تفسیر را تایید می کند زیرا در آن روایت آمده است که یهود گفته اند که ذوالقرنین در تورات فقط یک بار ذکر شده است و آن هم تنها در سفر دانیال است. به سبب این تفسیر سایر اشکالات یکباره برداشته می شوند. پس اکنون نیازی نیست که کلمه ی « قرن » را از معنای لغوی عام آن به معنی دیگری برگردانیم و همچنین لزومی ندارد در وادی تاویلات و تکلفات بارده گمراه شویم. پس شخصیت تاریخی ذوالقرنین در پیشاپیش چشم ما روشن شد. اما آنچه را که قرآن از احوال ذوالقرنین در پیشاپیش چشم ما روشن شد. اما آنچه را که قرآن از احوال ذوالقرنین ذکر کرده در آینده ی نزدیک خواهیم دید که سوانح کوروش مطابقت کامل با آن دارد بی آنکه در این تطبیق به خود رنجی دهیم.

 

آگاهی بر مجسمه ی سنگی کوروش ؛

 

نخستین بار که تفسیر ذوالقرنین مذکور در قرآن به کوروش در ذهن من خطور کرد هنگامی بود که سفر دانیال را مطالعه می کردم. آنگاه بر آنچه مورخان یونان نوشته بودند مطلع شدم و در نتیجه این عقیده را بر نظریه های دیگر ترجیح دادم. ولیکن دیگر دلیل دیگری خارج از تورات به دست نیامده و در سخنان مورخان یونانی هم چیزی که مایه روشن کردن این لقب باشد یافت نشد. سالها گذشت تا این که مشاهده آثار عتیقه ی ایران و مطالعه ی مصنفات دانشمندان آثار در آن باره برای من امکان پذیرفت از آن پس پرده برداشته شد و پیدایش یک کشف « علم الآثار» باستان شناسی دیگر شکوک را نیز از میان برد و در نزد من ثابت شد که مقصود از ذوالقرنین بی شک و تردید فقط کوروش است وبس. بنابرین دیگر نیازی نیست که شخص دیگری بجز وی تحقیق کنیم. آن کشف باستانشناسی « علم الآثار » مهم مجسمه ی سنگی کوروش به عینه است که آن را ایستاده در جایگاهی دور از پایتخت قدیم ایران , استخر , قریب پنجاه میل بر کرانه ی نهر « مرغاب » یافته اند و جیمس موریه نخستین کس است که از وجود آن خبر داد آنگاه پس از سالها سیر رابرت کیرپرتو به محل مجسمه رفته و آنرا مورد تفحص دقیق قرار داد و صورتی از مجسمه بامداد ترسیم و نشر کرد , و این رسم در کتاب سیاحت وی به ایران و گرجستان به طبع رسیده است و سپس القس فارستر به سال 1851 میلادی در مجلد دوم کتاب خود در باره ی مجسمه سخن رانده و بدان بر نصوص تورات استدلال کرده و همچنین صورتی از مجسمه واضح تر از نخستین منتشر کرد و تا این زمان هنوز خواندن خط میخی کشف نشده بود ولی فقط ثابت شده بود که مجسمه از سیروس یعنی کوروش است نه دیگری. تحقیقات متاخرین بدان سان این موضوع را تایید کرد که کمترین مجال شک باقی نگذاشت. سپس هنگامی که نویشنده ی نامور فرانسوی دیولافوا کتاب خود در باره ی آثار قدیم ایران تالیف کرد در آن کتاب صورتی از مجسمه که عکس برداری شده بود انتشار داد و مردم آنرا به طور کامل شناختند. دانشمندان آثار باستانشاسی در قرن 19 میلادی به حسن فنی مجسمه اعتراف کردند و دیولافوا معتقد شد که مجسمه مزبور نمونه ی بسیار گرانمایه ای از سنگتراشی فنی قدیم ایران است و گفت که این مجسمه یگانه نمونه ی فنی آسیایی است که به بهترین مجسمه های یونانی شباهت دارد و شگفت نیست اگر آن را در شمار مهمترین آثار باستانی ایران قرار دهیم. به همین سبب عده ای از دانشمندان آلمانی فقط برای این که این مجسمه زیبا را ببینند نه برای مقصود دیگری رنج سفر ایران را بر خود هموار کردند. مجسمه مزبور به بالای انسانی است و بر دو جانب وی دو بال مانند دو بال عقاب و بر سرش دو شاخ همچون شاخ قوچ است. دست راست وی دراز شده و بدان بسوی پیشاپیش اشاره می کند و جامه ی وی عیناً همان جامه ی معمولی است که در تصاویر شاهان بابل و ایران می بینیم. این مجسمه بی شبهه ثابت می کند که تصور « ذوالقرنین» در باره ی کوروش و بس پدید آمده است. در رویای دانیال آمده است که قوچی را که دیده است دو شاخ بر سرش بوده ولی مانند دیگر قوچها نیست بلکه یکی از دو شاخ پشت دیگری بوده است , همچنین نیز دوشاخ را در مجسمه می بینیم. اما وجود دو بال به آنچه در سفر یشعیاه آمده مطابقت می کند ؛ « ادعو عقابا من الشرق , ادعو ذلک الرجل الذی یاتی من ارض بعیدة و یتم سائر مرضاتی باب 46 آیه 11 » و به سبب این بالها مجسمه به مرغ شهرت یافته و نهری که در پایین وی روان است « مرغاب » نامیده می شده یعنی نهر طیر و ما با این مقاله صورت مجسمه ای را القس فارستر در کتاب خود منتشر کرده نقل و ضمیمه می کنیم. این تصویر روشن و جلی است بدانسان که جزئیات مجسمه را به بیننده نشان می دهد. اما کی این مجسمه ساخته شده ؟ آیا به فرمان کوروش و در هنگام حیات او یا بفرمان یکی از جانشینان وی ؟ اظهار نظر قطعی در این امر دشوار است. پایتخت عیلامیان و ایران شهر سوسان (‌شوش ) بوده که اکنون اهواز نام دارد و این شهر در جنوب ایران واقع است و پایتخت ماد یا میدیا شهر هگمتانه که بعدها همدان تحریف کرده اند بوده است. شهر همدان هم اکنون به همین نام موجود است جز این که محل ان اندکی از جایگاه قدیم تغییر یافته است هنگامی که ارتخشثت ( آنکه عرب اردشیر نامید ) پس از داریوش به پادشاهی رسید استخر را پایتخت قرار داد و آنرا با بنیان کاخها و ابنیه آبادان کرد. این شهر تا آخرین شاهنشاه از خاندان هخامنشی « داریوش سوم » پایتخت کشور بود ولی پس از حمله ی اسکندر به سبب حریق ویران شد بدانسان که هنگام کشور گشایی عرب , استخر قریه ی کوچکی بیش نبود. آنگاه نزدیک استخر شهر شیراز را تأسیس کردند که فاصله ی آن تا استخر 6 میل است. ظاهراً مجسمه ی کوروش در روزگار شاهنشاهی اردشیر هخامنشی بر پا شده است. چه مجسمه ی مزبور در ناحیه ای از استخر است و در این ناحیه هیچ اثری از خرابه ها به جای نمانده جز تختی از سنگ که مجسمه ی مزبور بر بالای آن برپاست. پس می توانیم دریابیم که مجسمه نیز از عصر اردشیر هخامنشی است همچنان که دیگر مبانی استخر از آن زمان است. اگر این رای ما درست باشد بالنتیجه همین رای نظریه ما را در باره ی این که کوروش ذوالقرنین و ذوالجناحین است نیز تایید می کند زیرا این موضوع می رساند که این لقب کوروش در آن عصر مشهور و مسلم بوده حتی ایشان پس از کوروش نیز آن را به ارث برده اند. و چون بر آن شدند که در زمان اردشیر مجسمه ای برای کوروش بسازند این تصور آنها را بر تصویر وی بدین شکل وادار کرد.


88/1/28::: 1:20 ع
نظر()