6. تجملگرایی نقطه مقابل سازندگی
زهد، یعنى بىاعتنایى به دنیا. بىاعتنایى به دنیا به معنى بىاعتنایى به تلاش دنیا نیست. چه کسى از امیرالمؤمنین علیهالسلام در دنیا پر تلاشتر بود؟ چه کسى بیشتر از امیرالمؤمنین علیهالسلام، از قدرت بازو، قدم، مغز، جسم، روح، مال و همهى نیروهاى خود براى ساختن یک دنیاى خوب استفاده کرده است؟ اشتباه نکنیم! بىرغبتى به دنیا، به معناى پشت کردن به تلاش، سازندگى، مبارزه و ساختن جهان به شکل مطلوب نیست. آن زحمتها را باید کشید. کسى که بىرغبت به دنیاست، زاهد است؛ یعنى همهى آن زحمتها را مىکشد، مجاهده مىکند، مبارزه مىکند، خود را در میدانهاى مبارزه حتى به خطر هم مىاندازد، تا پاى جان هم پیش مىرود، بازوى او، پاى او، مغز او، جسم او، روح او و دارایى او هم - اگر دارد - در راه ساختن دنیاى خوب مصرف مىشود؛ منتها وقتى نوبت برداشت شخصى از خزانهى دنیا مىرسد، کم برمىدارد. این، معناى زهد است. پاى شخص او وقتى به میان آمد و زندگى شخصى او وقتى مطرح شد، حظ خود را از لذایذ مادى کم مىکند. این هم که کم مىکند نه از این بابت که مىخواهد غرایز مادى را سرکوب کند؛ نه. در همان حدى که طبیعت انسان است، بهطور معمول لذات و زیباییهاى زندگى را هم مورد استفاده قرار مىدهد؛ اما نه با ولع و نه مثل یک انسان حریص. از باب مثال، دو نفر بر سر سفرهاى مىنشینند. یکى مىخواهد خود را سیر کند و بلند شود. لذا هر چه دم دستش باشد مىخورد. نان بود یا خورش، فرقى نمىکند. مقصود این است که سد جوع کند؛ چون سد جوع لازم است. اما هدف نفر دوم، سد جوع نیست. نه اینکه نمىخواهد سد جوع کند. مىخواهد سد جوع کند؛ اما خواهان تنوع و تلذذ هم هست. دست مىاندازد به آن طرف سفره، دست مىاندازد جلو دیگران و ظروف غذا را جلو خودش مىکشد تا از همه نوع غذا به بهترین کیفیت و بیشتر از همه، استفاده کند. این، همان است که مذموم است. و اما، برداشت کم از دنیا و در مقابل، تلاش زیاد، نقطه مهم در زندگى امیرالمؤمنین علیهالسلام است. خود او زاهد بود. به دیگران زهد را مىآموخت و امر مىکرد و خود از همه زاهدتر بود.(17/10/1371)
7. رفاه مستلزم اسراف نیست
رفاه مادى، به معناى ترویج روحیهى مصرفگرایى نیست - که خود، یکى از سوغاتهاى شوم فرهنگ غرب است - بلکه بدین معنى است که کشور از نظر آبادى و عمران، استخراج معادن و استفاده از منابع طبیعى، تأمین سلامت و بهداشت جامعه، رونق اقتصادى و رواج تولید و تجارت، با تکیه بر استعدادهاى ذاتى نیروهاى انسانى خودى، به حد قابل قبول برسد و علم و فرهنگ و تحقیق و تجربه همگانى شود و نشانههاى فقر و عقبافتادگى رخت بربندد. (23/4/1368)
8. مصرف به اندازه
من بخصوص توصیه مىکنم که مردم از اسراف، چه در ایام عید و چه در طول سال آینده و به ویژه در مراسمى که معمولا در آنها دچار اسراف مىشوند، خوددارى کنند. مصرف بىرویه و زیاد، قاعدتا از سوى قشرهاى مرفه انجام مىگیرد؛ چون قشرهاى ضعیف قادر نیستند که زیاد مصرف کنند. مصرفى که از سوى یک قشر انجام مىگیرد، به زیان کشور است. یعنى هم زیان اقتصادى، هم زیان اجتماعى و هم زیان روانى و اخلاقى دارد. من مکرر عرض کردهام، باز هم مىگویم و خواهش مىکنم که مصرفگرایى را رها کنند. مصرف باید به اندازه باشد، نه به حداسراف و زیاده روى. این اندازه در هر زمانى متفاوت است. امروز بسیارى از قشرهاى مردم و خانوادهها دچار مشکل و زحمتند و هنوز اثرات و ثمرات بازسازى کشور، خودش را بهطور کامل نشان نداده و خیرات و برکاتش به همه نرسیده است. اندازه عبارت است از اینکه انسان خودش را هر چه مىتواند به این قشرها نزدیک کند. مسؤولین عزیز کشور، اعم از دولتى و قضایى و سایرین، بخصوص باید این اصل را بیش از دیگران رعایت کنند.(1/1/1371)
9. نقد مفهوم توسعه
اگر کسی، توسعه مطلوب را به رفاهطلبی و اسراف و اتراف تفسیر کند، سرمایهداری غرب را اسوة توسعه اقتصادی قرار میدهد، حال آن که این تفسیر، باطل و ناصواب است و آنچه که اسوه و الگوست، نظام عقلانی است که اسلام آن را ترویج کرده است که انسان در تولید بر محور عقل فعالیت کند و در محور مصرف نیز بر محور عقل مصرف کند.(انتظار بشر از دین، ص221)