امام علی(ع) پای دیواری آسوده بودند و دیوار میخواست فرو بریزد. امام (ع) از سایه آن کنار رفتند. سوال شد آیا از قضا و قدر الهی فرار میکنی؟ پاسخ دادند که: «از یک قضا و قدر الهی (که خراب شدن دیوار بر سر آن حضرت باشد) به قضا و قدر دیگرش فرار میکنم (یعنی کنار رفتن و خراب نشدن دیوار بر آن حضرت).» ...
انسان هر آن اختیار دارد که با انجام کارهای خوب یا بد، طبق «قدر» آنها و در چارچوب مشیت الهی، سرنوشت آتی خود را تعیین کند. اینجا باز هم این سوال مطرح میشود که آیا تقدیر و سرنوشت از قبل تعیین شده یا به سطح تلاش خود ما بستگی دارد؟
در پاسخ باید گفت که قضا و قدر به دو دسته تقسیم میشوند:
قضا و قدر حتمی و قضا و قدر غیرحتمی.
• قضا و قدر حتمی همان علل و معلول یا سبب و مسببی هستند که بیرون از اراده انسانها و موجودات دیگر قطعیت دارند و گریزی از آنها نیست؛ مثل اینکه تمام موجودات ممکن از عدم به وجود آمدهاند یا موجودات زنده همگی روزی میمیرند و یا مثلا آب در شرایط عادی در 100 درجه به جوش میآید.
• قضا و قدر غیرحتمی یعنی ما در آن زمینه یک قضا و قدر نداریم بلکه انواع قضا و قدر داریم که با دخالت اختیار و اراده و انتخاب انسان یکی از آنان معین میشود.
اگر کسی استعداد 150 سال عمر را دارد و شرایط بهداشتی را رعایت کند، قضا و قدر و اصطلاحا تقدیر او این است که 150 سال عمر کند و اگر این شرایط را رعایت نکرد، تقدیر او چیز دیگری است.از طرف دیگر قضا به معنی فیصله دادن و تمام کردن و قدر به معنای اندازه و حدود است. فرض کنید یک بمب میخواهد منفجر شود، تا علت این انفجار صورت نگیرد، محال است انفجاری صورت گیرد، یعنی اگر هزار شرط برای انفجار آن لازم است و 999 شرط آن فراهم است باز منفجر نخواهد شد و وقتی 1000 شرط فراهم آمد، قطعا منفجر میشود و این همان قضا است.
حال این بمب چه اندازه تخریب خواهد کرد و شعاع آن تا چه حد است، قطعا تنها به اندازه نیرویی است که در آن بر اثر انفجار آزاد میشود. نه یک ذره کمتر و نه یک ذره بیشتر و این همان قدر است. پس قضا و قدر همان نظام علت و معلول است.
درباره قضا و قدر چند نکته مهم دیگر هم مورد توجه است:
• قضا مختص به عالم ماده و طبیعت نیست ولی قدر مربوط به همین عالم ماده و طبیعت است و ماورای ماده قدر و اندازه ندارد.
• قضا حتمیت است و قدر نظام هندسی عالم.
• قضا گاهی مربوط به عالم غیرماده است (عمل غیرمادی) و هرگاه بین علل مادی و غیر مادی تعارض پیش بیاید، علل و قضای
غیرمادی بر علل و قضای مادی مقدم است. مولانا میگوید: «از قضا سر کنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی مینمود.» پس ممکن است صدقه دادن به عنوان یک علت غیرعادی بر عمل عادی (مریضی و...) مقدم باشد و آثار علل عادی را خنثی کند. میگویند نیکی به پدر و مادر هم همین تاثیر را دارد. عالم دارای یک قضا و قدر نیست بلکه قضا و قدرهای متعددی وجود دارد و این اصلا به معنای جبر نیست و هیچ منافاتی با اختیار آدمی ندارد.
خلاصه این که اگر از دیدگاه قرآن و نهجالبلاغه به سرنوشت نگاه کنیم، به این نتیجه میرسیم که قضا و قدر عینی خداوند در وقوع افعال بندگان، از مسیر اسباب اینجهانی و در چارچوب نظام علی عالم تحقق میپذیرد و از آنجا که اراده انسان، یکی از مبادی علی افعال اختیاری اوست، قضا و قدر در مورد افعال اختیاری از مجرای اراده و اختیار انسان عبور میکند و بنابراین تعیین ویژگیهای افعال اختیاری و تعین بخشیدن به آن، به هیچ وجه مستلزم طرد و سلب اختیار نیست، بلکه با آن همراه است و از مجرای آن میگذرد.