سالهاست که دیگر نمیتوان نقش تبلیغات را در خرید کالاها و استفاده از خدمات نادیده گرفت. اگرچه تبلیغات ابزاری برای اطلاعرسانی هستند اما همین ابزار گاه در خدمت سرمایهداری قرار گرفته و اهداف آنها را محقق میکنند. از سوی دیگر با فراگیر شدن شبکههای تلویزیونی داخلی و ماهوارهای، نوع دیگری از تبلیغ نیز در خدمت سرمایهداران قرار گرفته است؛ به این معنا که تبلیغات رسانهای دیگر تنها یک مونولوگ برای معرفی کالا نیستند؛ بلکه چنان در لایههای مختلف فرهنگ و هنر نفوذ کردهاند که به سختی میتوان تبلیغ و معرفی کالا را از اشاعه و رواج آن تفکیک کرد.
بهعنوان نمونه این روزها نمیتوان گفت که مصرفگرایی حاصل تبلیغات تولیدکنندگان است یا نتیجه استفاده از تولیداتی خاص در فیلمها و سریالها؟ به عبارت دیگر آیا تبلیغات، مردم را به مصرف بیشتر سوق میدهند یا کالاهای فرهنگی بهعنوان پوشش روی کالاهای اقتصادی را گرفتهاند؟در حقیقت چندی است رسانهها بهطور غیرمستقیم مروج نوع جدیدی از زندگی هستند که با نظام سرمایهداری هماهنگی بیشتری دارد و کمتر به عواقب سوء اجتماعی و فرهنگی تبلیغات پرداخته میشود.
اگرچه نمیتوان همه آگهیها را به بهانه خدمت به سرمایهداری کنار گذاشت و صاحبان کالاها را از استفاده از ابزار قدرتمند تبلیغات منع کرد. اما با توجه به تاثیر مثبت و منفی تبلیغات مستقیم و غیرمستقیم رسانهها و بهویژه رسانه پرنفوذ تلویزیون بر نسل آینده، باید به فکر راهچاره بود.
دکتر داوود صفایی درباره نقش آگهیهای تجاری در ترویج مصرفگرایی معتقد است: در دهه دوم انقلاب، آگهیها شروع شد و گسترش یافت. از آنجا که تلویزیون مهمترین و پرمخاطبترین وسیله برای تبلیغ بود؛ بهشدت مورد توجه تولیدکنندگان قرار گرفت. از سوی دیگر تبلیغ تجاری و مصرفگرایی چنان در جامعه رواج یافت که ارزشهای جدیدی را برای مخاطب بهوجود آورد.
ایــن کــارشــناس علوم ارتباطات میافزاید: این روزهای اهمیت آدمها با کالاهای مصرفی آنها تعیین میشود. البته نمیتوان گفت که تجمل گرایی و ظاهرسازی تنها به وسیله تلویزیون رواج مییابد. این روزها رونق بازارهای تجاری و مغازههای رنگارنگ نیز باعث شده که آنها بهعنوان یک بیلبورد تبلیغاتی، در خدمت مصرفگرایی باشند.
عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی معتقد است ما از منظر ارتباطات و از دیدگاه رسانهشناسی به پدیده مصرف مینگریم در حالی که عوامل دیگری نیز در مصرفگرایی مؤثرند و شاید بیشتر از رسانهها در تربیت نسل جدید، بدون توجه به الگوهای مصرف تاثیر داشته باشند. گفتوگوهای شخصی، مهمانیها و مراسم عروسی و عزا، سفرهای خارجی و تعامل با سایر کشورها نیز در شکلگیری مصرفگرایی نقش دارند و حتی ارتباطات غیرکلامی نیز مصرفگرایی را بین نسل جوان در مقایسه با نسل قبل تشدید کرده است.
وی همچنین معتقد است برنامههای رسانههای خارجی، فیلمها و سریالهای مختلف، به شکل گسترده مصرفگرایی را ترویج کرده و تاثیر آنها بسیار بیشتر از رسانههای داخلی است. در حقیقت امروز تلویزیون همچون گذشته ارزشهای خاص را در بین مخاطبان درونی نمیکند؛ بلکه شبکههای خارجی جنبه تجاری بیشتری داشته و مخاطب به شکل غیرمستقیم به مصرفگرایی گرایش یافته و برای به دست آوردن خواستههای خود ناچار است بیشتر از قبل کار کند.
دکتر صفایی به مشکلات ناشی از مصرفگرایی اشاره میکند: مصرفگرایی یا مصرفزایی مشکلات اجتماعی و روانی را نیز به همراه دارد. چون مخاطب وقتی در مقابل کالاهای رنگارنگ قرار میگیرد برای به دست آوردن آنها ناچار است تلاش کند به همین دلیل بعد از مدتی بخشی از زندگی مردم صرف کسب درآمد بیشتر برای خرید کالاها میشود.وی در ادامه به تبلیغات در کشورهای سرمایهداری اشاره کرده و میگوید: کشورهای صنعتی برای رسیدن به مرحلهای از رشد و بهدستآوردن سود بیشتر ممکن است در برنامههای رسانهای خود به موضوع مصرفگرایی توجه چندانی نداشته باشند چون آنها مصرفگرایی را نیز لازمه رشد صنعتی کشورشان میدانند.
صفایی پیشنهاد میدهد: با توجه به وضع موجود و اوضاع جهانی که سرمایهداری بر آن حاکم است، این تصور شکل گرفته که مسیر توسعه تنها از طریق مصرفگرایی طی میشود؛ در چنین شرایطی باید با آموزش غیرمستقیم نسل جوان را نسبت به عواقب مصرفگرایی آگاه کرد. بهنظر میرسد برای ایجاد این آگاهی مطبوعات مؤثرتر از تلویزیون باشند چون شرایط تلویزیون ایجاب میکند که برای حیات خود به آگهیها اتکا داشته و نتواند نظارت درستی بر آنها اعمال کند.