مصرفگرایی نوین به شکل بیرویه یک آسیب اجتماعی است که مستلزم شناخت علمی و سپس درمان اساسی، یا به عبارت دیگر برنامهریزی است. مصرفگرایی بیرویه پدیدهای بینالمللی است و چاره آن باید در دو بعد خرد و کلان صورت گیرد.
مصرف یعنی استفاده از کالاها به منظور رفع نیازها و امیال مصرف نه تنها شامل خرید کالاهای مادی، بلکه در برگیرنده خدمات نیز است.
در دنیای امروز و در جوامع پیشرفته برای مصرفگرایی مقدار زیادی وقت، انرژی، پول، خلاقیت و نوآوری تکنولوژیکی مصرف میشود. تا جایی که برای مصرف بیشتر و بیشتر کالاها تبلیغات گوناگونی توسط رسانههای مختلف انجام میشود.
مطالعه مصرفگرایی در جوامع جدید از اهمیت ویژهای برخوردار است زیرا مصرفگرایی نه تنها مسأله مصرفگرایان است بلکه تولیدکنندگان و توزیعکنندگان کالاها و خدمات نیز نیاز به درک خصوصیات و ویژگیهای آن دارند. به همین لحاظ است که در علوم اجتماعی، جامعهشناسان، اقتصاددانان و روانشناسان معاصر به تحلیلهای همهجانبه آن میپردازند و هر اندیشمندی از یک زاویه خاص به آن توجه دارد.
مصرفگرایی نوین به شکل بیرویه یک آسیب اجتماعی است که مستلزم شناخت علمی و سپس درمان اساسی، یا به عبارت دیگر برنامهریزی است. مصرفگرایی بیرویه پدیدهای بینالمللی است و چاره آن باید در دو بعد خرد و کلان صورت گیرد.
باید مصرفگرایی در هر جامعه را در یک زمینه وسیعتر اجتماعی در نظر گرفت زیرا امروزه تولید و توزیع از مرزهای یک کشور گذر کرده و دور افتادهترین نقاط یک جامعه به مرکزیترین مراکز تولید و سیستم توزیع جهانی متصل است.
هدف گزارش حاضر بررسی چهار نکته اساسی در رابطه با مصرفگرایی نوین است. نخست ظهور مصرفگرایی نـوین و پیدایش فرهنگ خاص آن باید واکاوی شود. دوم، باید یک تجزیه و تحلیل از الگوهای مصرفگرایی نوین در جوامع توسعه یافته و چگونگی اشاعه و نفوذ آن به عنوان بخشی از فرهنگ جوامع در حال توسعه ارائه شود. سوم، تعیین تفاوتهای مصرفگرایی در بین اقشار و گروههای اجتماعی مختلف از دیگر نکتههای اصلی است و چهارم، باید به لزوم برنامهریزی برای الگوهای مصرفگرایی نوین پرداخت.
ظهور مصرفگرایی نوین
مصرفگرایی نوین در اثر گسترش سرمایهداری در اروپا بوجود آمد. یک دیدگاه در مورد توسعه سرمایهداری در اروپـــا بر اساس نوشتههای جامعهشناس بزرگ ماکس وبر بر این باور است که در اروپا با اشاعه تفکرات لوتر و کالوین مبنی بر سخت کارکردن، صرفه جویی، سرمایهگذاری و ایجاد مؤسسههای اقتصادی بود که روحیه سرمایهداری بوجود آمد و به تدریج به یک نظام اجتماعی تبدیل شد. از لحاظ نظری، در این جا یک تضاد بین تبیین پیدایش سرمایهداری و توسعه مصرفگرایی بوجود میآید. اما واقعیت امر این است که سرمایهداری از همان ابتدای پیدایش دارای یک هدف اصلی به نام (سودسازی) بوده است. برای چنین هدفی، تولید بیشتر، فروش بیشتر، سرمایهگذاری بیشتر و مجدداً تولید بیشتر مد نظر است. به عبارت دیگر در یک چرخه، هدف، فروش کالاهای بیشتر و در نتیجه سود بیشتر است.
ابتدا فکر میکردند که طبقات بالا و اشراف خریداران اصلی کالاهای سرمایهداری باید باشند. اما به تدریج متوجه شدند که سرمایهداری با تولید انبوه نیاز به مصرفکنندگان انبوه دارد. از آنجا که طبقات بالا از کمیت کافی برخوردار نبودند، پس بنابراین نیاز به مصرفکنندگان انبوه به زودی نمایان شد.
در تولیدهای اولیه، نخست رفع نیازهای بیولوژیک را مدنظر داشتند. اما از آنجا که نیازهای بیولوژیک انسان محدود است، لذا باید نیازهای غیربیولوژیک در جوامع برای مصرف کالاها بوجود آید. نیاز غیربیولوژیک هم در جایی محدود میشد. اما تولیدکنندگان میبایستی خصلت تولید انبوه خود را بعنوان یکی از اهداف، از دست نمیدادند. به همین منظور بود که در جوامع سرمایهداری نیازهای کاذب بوجود آمد تا کالاهای انبوه سریعاً مصرف شوند و مصرف انبوه بر پایه کالاهای بیدوام امکانپذیر بود.
در غرب، گسترش زندگی شهری و شهرنشینی با جنبههای روانی و اجتماعی خاص خود زمینه برای مصرفگرایی به عنوان سبکی خاص از زندگی بوجود آمد. نخست در ابتدای قرن بیستم، این سبک خاص با الگوهای فرهنگی جدید در میان افراد طبقه بالا و متوسط شهری رواج پیدا کرد. در شهرها، فروشگاههای بزرگ تأسیس شدند و فرهنگ مصرفگرایی را القاء کردند. در این فرهنگ ویژه، یک شعار اصلی رواج پیدا کرد و آن اینکه تا میتوانی بخر و هر چه بیشتر مصرف کن. بر پایه همین شعار بود که رقابت در خرید و مصرف به عنصر اصلی این فرهنگ تبدیل شد. افراد در خرید بیشتر و مصرف بیشتر از یکدیگر سبقت میگرفتند و تقریباً مصرفگرایی به نوعی وجهه اجتماعی تبدیل گردید.
الگوهای مصرفگرایی نوین
توسعه انواع فروشگاههای بزرگ ( مواد غذایی، اسباب منزل، پوشاک، وسایل الکتریکی و...) در زیر یک سقف، مردم را به مصرفگرایی انبوه عادت داد. افراد در محیطی قرار میگرفتند که کالاهای متنوع را در یک جا جلوی چشمان خود میدیدند. هم زمان، مدگرایی بوجود آمد که براساس آن کالاها برای دورههای معینی (یا محدودی) تبلیغ و استفاده میشدند. مردم به این سمت هدایت میشدند که کالاها را در زمان محدودی استفاده کنند.
مصرفگرایی میبـایستی سهل و آسان گردد. پس ابزار مصرف گرایی باید مهیا میشد. در این جوامع وسایل ارتباط جمعی به مهمترین ابزار مدگرایی و تبلیغ برای کالاها تبدیل شدند. دو نوع ابزار مصرف گرایی در جوامع رواج پیدا کرد: نخست حراجهای پی در پی کالاها و دیگری اشاعه کارتهای اعتباری.
در کشورهای توسعه یافته، در طول یک سال به بهانههای متعدد حراج کالاها وجود دارد. در حراج کالاها، از یک روان شناسی استفاده میشود و آن ایجاد احساس نیاز کاذب است. مشتری جنسی را که در حراج میبیند، فکر میکند که نیاز دارد، در حالی که اگر حراج نبود چنین احساسی به او دست نمیداد. از سوی دیگر، فرد در بازار باید احساس کند که همه وقت، پول برای خرید دارد. در اینجا مسأله از طریق مکانیزم کارتهای اعتباری حل میشود. به عبارت دیگر هرگاه احساس نیاز کردی، حتی اگر پول نقد هم نداشته باشی، با داشتن کارت اعتباری، در واقع پول به همراه خود داری. بنابراین نیاز هست و ( اما از نوع کاذب) توانایی خرید هم هست (به شکل مصنوعی).