دستاورد دانش، بی رغبتی به دنیاست . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :57
بازدید دیروز :50
کل بازدید :407783
تعداد کل یاداشته ها : 1000
03/12/25
6:4 ص
موسیقی

 

خانواده به عنوان کوچک‌ترین واحد تشکیل‌دهنده جامعه نقش بسیار مهمی در تربیت نسل جدید و آموزش و پرورش آنها دارد. در این میان خانواده‌ها نیز خود باید به طور مستمر با روش‌ها و راهکار‌های جدید برای انسجام و استحکام بیشتر آشنا شوند.

به گزارش جام جم ، در این میان رسانه‌ها و مخصوصا رادیو تلویزیون نقش بیشتر و پررنگ‌تری دارند. در این رسانه هم به طور طبیعی برنامه‌های نمایشی و فیلم‌ها و سریال‌ها به خاطر جذابیت‌های بصری شان نقش بیشتر و پررنگ‌تری دارند.

برای بررسی بیشتر ابعاد این موضوع ، سراغ یک کارگردان و یک نویسنده رفته‌ایم تا ببینیم آنها درباره این موضوع چه نظری دارند.

شاخصه‌های یک خانواده خوب

کیانوش عیاری از آن دسته فیلمسازانی است که با فیلم‌هایش نشان داده نسبت به موضوع خانواده حساسیت ‌های خاص خودش را دارد. او در این باره می‌گوید: «ما برای فیلم یا سریال خانوادگی تعاریف گوناگونی داریم.

گاهی ساخت یک فیلم خانوادگی برای ما هدف است و نتیجه هم در حد فیلم‌های ملودرام رقیق آبکی با ارزش‌های پایین درمی‌آید. ولی گاهی می‌بینیم که در یک فیلم پلیسی و علمی- تخیلی هم عنصر اصلی که کار را پیش می‌برد، خانواده است. گرچه موضوع اصلی خانواده نیست ولی عامل پیش برنده است و محور اصلی کار است و اصلا باعث گرما و دل‌نشینی کار می‌شود.»

خانواده به عنوان کوچک‌ترین واحد تشکیل‌دهنده جامعه نقش بسیار مهمی در تربیت نسل جدید و آموزش و پرورش آنها دارد. در این میان خانواده‌ها نیز خود باید به طور مستمر با روش‌ها و راهکار‌های جدید برای انسجام و استحکام بیشتر آشنا شوند.

عیاری ادامه می‌دهد: «نمونه خوب این کار در سینما فیلم معروف «پدرخوانده» است که اصلا هستی و موجودیتش را مدیون عنصری مثل خانواده است. و گرچه محملی برای نمایش مافیای آن دوران است، ولی همه چیز از کانال روابط عاطفی خانوادگی امکان بروز پیدا می‌کند. غیر از آن فیلم‌های زیادی در تاریخ سینما پیدا می‌شود که بدون این که آنها را صرفا خانوادگی بدانیم به خوبی به این موضوع پرداخته‌اند و اصلا موتور محرکه و عامل پیش برنده داستانشان همین خانواده بوده است.»

کارگردان سریال «روزگار قریب» تاکید می‌کند که این حرف‌هایش علاوه بر سینما در مورد فیلم‌ها و سریال‌ها و آثار نمایشی تلویزیون هم مصداق دارد. او اعتقاد دارد که نباید ساخت فیلم خانوادگی را به عنوان ژانری از فیلمسازی در نظر گرفت بلکه باید شاخصه‌های یک خانواده خوب و منسجم را در هر جور کاری که ساخته می‌شود بگنجانیم تا این ویژگی‌ها به مرور در وجود مخاطب نهادینه شود: «فیلم در درجه اول باید قابل قبول ساخته شود و بعد در صورت نیاز به سراغ مفاهیم دیگری مثل سیاست، خانواده، ترس و دلهره یا چیزهای دیگر برود البته نمی‌خواهم افراطی حرف بزنم. چون در مواردی هدف اصلی ما این است که در درجه اول یک فیلم ترسناک و دلهره آور بسازیم و این چیزی است که من هم ممکن است زمانی مرتکبش شوم. ولی در این جور کارها هم سعی می‌کنم چیزی را که گفتم در نظربگیرم ولی این که به این عمومیت بدهیم و به صورت سفارشی این کار را انجام بدهیم به نتیجه مطلوبی که می‌خواهیم نخواهیم رسید.»

«نمونه خوب این کار در سینما فیلم معروف «پدرخوانده» است که اصلا هستی و موجودیتش را مدیون عنصری مثل خانواده است. و گرچه محملی برای نمایش مافیای آن دوران است، ولی همه چیز از کانال روابط عاطفی خانوادگی امکان بروز پیدا می‌کند.

باورپذیری آثار را بیشتر کنیم

فریدون فرهودی، نویسنده و فیلمنامه‌نویس در ابتدای صحبتمان تاکید می‌کند که قضاوتش بر اساس همان میزان کمی است که فرصت می‌کند برنامه‌های تلویزیون را ببیند: «اصل همیشگی من در مورد برنامه‌های نمایشی تلویزیون این است که هرچه آنها به واقعیت نزدیک‌تر باشند، هم باورپذیرترند و هم دوست داشتنی‌تر. همین ماجرا در فیلم‌های سینمایی هم هست و به استثنای فیلم‌های طنز که فضای فانتزی خودشان را دارند، فیلم‌هایی مورد توجه قرار می‌گیرند که به واقعیت نزدیک‌ترند. این باورپذیری را باید هم در مسائل مربوط به خانواده و مخصوصا مشکلاتی مثل اشتغال و ازدواج و مسکن که نسل جوان با آن درگیر هستند ایجاد کرد و هم در نمایش میزان تعهد و مسوولیت اعضای خانواده نسبت به هم و مسائل عمده دیگر. بخش دیگر هم مربوط به عرصه‌های اجتماعی است. خانواده یک واحد از اجتماع است و هر وقت مسائل اجتماعی کم تر است، خانواده‌ها هم مشکلات کمتری دارند. چون شخصیت آدم‌ها سالم‌تر است. شلوغی روابط اجتماعی به خانواده هم آسیب می‌زند.»

این فیلمنامه نویس ادامه می‌دهد: «به نظرم مهم‌ترین چیزی که تلویزیون باید در برنامه‌های نمایشی‌اش پی‌گیری کند، تشدید و ازدیاد این باورپذیری است. الان به نظرم بیشتر روابط و آدم‌ها آن چیزی است که ما دلمان می‌خواهد باشد. آدم‌های سریال‌ها با چیزی که در جامعه می‌بینیم یا در مطبوعات می‌خوانیم متفاوتند و در نتیجه خیلی کمتر از آنی که باید، بازتاب جامعه را می‌بینیم. البته منظورم فقط پرداختن به مشکلات و معضلات نیست. بلکه شادی‌ها و صمیمیت اعضای خانواده و حتی راه رفتن و غذاخوردن هم هست. روابط خانوادگی اکثر ما در واقعیت صمیمانه‌تر از این است.»

او به عنوان نمونه مثال می‌زند: «این عامل در جزییات زیادی می‌تواند نمود پیدا کند. از نوع پوشش و گریم گرفته تا حتی در راه رفتن و نوع نگاه آدم‌ها به یکدیگر. خیلی از گریم‌های ما عروسکی است و این صمیمیت چهره آدم‌ها را از بین می‌برد. در حالی که برای پخش برنامه‌ها و سریال‌های خارجی مثل «پرستاران» آن قدر خودمانی اند و وجه باورپذیری کار قوی است که نگرانی‌هایی از این دست وجود ندارد.»

فرهودی ادامه می‌دهد: «برای ما عادت بدی شده که همه چیز باید آنکادره باشد. از گریم بازیگران بگیر تا روابط و شادی‌ها و همراهی‌ها و همدلی‌هایشان هنوز تا زندگی واقعی فاصله دارد. البته مشخص است که تلویزیون این کار را به خاطر مسوولیت و رسالتی که به عنوان یک رسانه عام بر دوش خودش احساس می‌کند انجام می‌دهد و همین نکته مخاطبش را کمی زیادی مقرراتی کرده است.»

رعایت معیارهای اخلا‌قی

وی البته لازم می‌داند روی ویژگی‌های منحصر به فرد تلویزیون به عنوان رسانه‌ای که با رعایت معیارهای اخلاقی و نگه داشتن حدود و حریم ما را از تلویزیون‌های دیگر دنیا استثنا می‌کند، تاکید کند. او که علاوه بر فیلمنامه‌‌نویسی تا به حال کارگردانی چندین تله فیلم را هم در کارنامه کاری‌‌اش گنجانده است، ادامه می‌دهد: «به هر حال کم کم داریم به آن روابط خاص به مفهوم عامش در زندگی ایرانی خیلی نزدیک می‌شویم. البته به استثنای کارهای طنز که فانتزی خاص خودشان را دارد.

ضمن این که سریال‌هایی که مسائل خانوادگی را مطرح می‌کنند، خیلی بهتر و متنوع‌‌تر شده‌اند. شاید اگر معضلات مالی تولید حل شود، شاید نتیجه هم خیلی بهتر بشود.»

فرهودی اضافه می‌کند: «اگر مسائل و شخصیت‌های یک روستا را به نحو باورپذیری ارائه کنیم، بیننده‌های زیادی جذب می‌شوند. اما این که آدم‌های بالای شهر را جوری تصویر می‌کنیم که انگار فقط به دارایی و پول و مظاهر تجملات فکر می‌کنند و بر عکس پایین شهری‌ها زندگی بی‌مشکل و سرشار از معنویتی دارند درست نیست و باورپذیری را از بین می‌برد. اگر آدم‌های سریال‌ها را همان جوری تصویر کنیم که هستند، شخصیت‌های جذاب‌تر و باورپذیرتری خلق می‌شوند و مخاطب هم بیشتر با آنها همراهی می‌کند.»