سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به حق برایتان می گویم : بنده نمی تواند خدمتگزاردو پروردگار باشد و هرچه بکوشد، باز یکی را بر دیگری ترجیح خواهد داد. همچنین خدا دوستی و دنیا دوستی، برای شما جمع نخواهد شد . [عیسی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :285
بازدید دیروز :43
کل بازدید :409520
تعداد کل یاداشته ها : 1000
04/2/14
6:46 ع
موسیقی

سفر به ماوراالطبیعه

شکار شیطان

احضار ارواح

    "جن" چنانکه از مفهوم لغوى این کلمه به دست مى آید، موجودى است ناپیدا، و در قرآن مشخصات زیادى براى او ذکر شده، از جمله اینکه:
1ـ جن موجودى است که از آتش آفریده شده، بر خلاف انسان که از خاک آفریده شده است. «وخلق الجان من مارج من نار»(الرحمن/15)
2ـ داراى علم و ادراک و تشخیص حق از باطل، و قدرت منطق و استدلال است.(آیات مختلف سوره جن)
3ـ داراى تکلیف و مسؤولیت است.(آیات سوره جن و سوره الرحمن)
4ـ گروهى از آنها مؤمن صالح، و گروهى کافرند. «و إنا منا الصالحون و منا دون ذلک»(جن/11)
5ـ آنها داراى حشر و نشر و معادند. «وأما القاسطون فکانوا لجهنم حطبا»(جن/15)

ویژگیهاى دیگری هم می توان با جستجوی در قران و روایات از جن و جنیان بدست آورد. بعلاوه از آیات قرآن به خوبى استفاده مى شود که، بر خلاف آنچه در افواه مردم عوام مشهور است که آنها را "از ما بهتران" مى دانند، انسان نوعى است برتر از جن؛ به دلیل اینکه تمام پیامبران الهى از انسانها برگزیده شدند، و این اجنه بودند که موظف به ایمان به پیامبر اسلام و تبعیت از او شدند. اصولا واجب شدن سجده در برابر آدم(ع) بر شیطان، که بنا به تصریح قرآن در آن روز از بزرگان طایفه جن بود (کهف/50)، دلیل بر فضیلت نوع انسان بر نوع جن مى باشد

     با در نظر گرفتن مطالب فوق، به نکات ذیل نیز توجه نمائید:
الف) جن از آن جهت که از حیث مادی، لطیف و از جنس آتش است، کارهایی می تواند انجام بدهد که انسان قادر به انجام آن نیست، و از اینرو از لحاظ قدرت، بر انسان برتری دارد. کما اینکه در قرآن کریم اشاره دارد که انسانها در زمره گروه جن ها در آمده اند، نه بر عکس: «ویوم یحشرهم جمیعا یا معشر الجن قد استکثرتم من الإنس ...» یعنی در آن روز که [خدا] همه آنها را جمع و محشور می سازد، [می گوید:] ای جمعیت [شیطان و] جن! شما با طلب فزونی بر انسانها افراد زیادی از آنها را گمراه کردید... (انعام/128) مفسرین این آیه را ناظر بر تسخیر و امثال آن دانسته اند. بنابراین، در تسخیر جن و مثل آن این جن است که بر انسان سیطره پیدا می کند، نه انسان بر جن.
ب) انسان بر جن برتری داشته و اشرف مخلوقات است. از اینرو نباید خود را تحت تسخیر آنان قرار دهد. لذا آنچه امروزه به نام تسخیر جن نامیده می شود ـ بدون آن که وقوع آن را انکار کنیم ـ هم از نظر ماهیت تسخیر انسان است و نه جن، هم ار نظر ارزشی کار صحیحی نیست، چرا که تسخیر کننده با آن، در حقیقت، جن را بر خود مسلط کرده است.
ج) معمولا، جن های صالح به دنبال رابطه با انسان نیستند، بلکه در پی انجام تکالیف الهی خود هستند؛ ولی جن های ناصالح با انسان رابطه برقرار کرده و در مقابل اطلاعات و یا خدماتی که به انسان می رسانند، از او تقاضای انجام اعمال خلاف و گناهان کبیره ای ـ همچون بی احترامی به مقدسات و
ـ می کنند. گاهی از شروط ارتباط انسان با آنها، انجام چنین اعمالی است، و حتی جن ها از این طریق انسان را به کفر کشانده و او را گمراه می کنند؛ کما اینکه در آیات قرآن به آن اشاره شده.

د) بله انسانهای کمال یافته ای هستند که با جن ها رابطه داشته و جن در خدمت آنها است، ولی این یک موهبت و عنایت خاصی است که خداوند نسبت به آنها دارد، والا آنها سعی در تسخیر جن و نداشته اند. بر خلاف دیگران که از راه و بی راهه سعی می کنند تا با جن رابطه برقرار کرده و او را تسخیر کنند، در حالی که در واقع این جن است که بر آنها مسخر می شود.
بنابراین تسخیر جن از راههای اکتسابی، امری باطل است و در حقیقت خود انسان به تسخیر جن در می آید، و به دنبال آن سختی ها و مشکلات زیادی در زندگی پیدا می شود

 و الجان خلقناه من قبل من نار السموم".

راغب در باره کلمه"سموم"گفته: باد داغى است که اثر سمى دارد.و اصل‏کلمه"جن"به معناى پوشاندن است، و همین معنا در همه مشتقات کلمه جریان دارد (1) نظیر جن، چون از نظر پوشیده است، و مجنة و جنة(سپر)چون آدمى را از شمشیر دشمن‏مى‏پوشاند، و جنین، و جنان - به فتح جیم - (قلب)، چون از نظرها پنهان است و همچنین‏در این جمله قرآن: "جن علیه اللیل" (2) و مشتقات دیگر آن، این معنا جریان دارد.

"جن"طایفه‏اى از موجوداتند که بالطبع از حواس ما پنهانند، و مانند خود ماشعور و اراده دارند، و در قرآن کریم بسیار اسمشان برده شده، و کارهاى عجیب و غریب‏و حرکات سریع از قبیل کارهایى که در داستانهاى سلیمان انجام دادند به ایشان نسبت‏داده شده، و نیز مانند ما مکلف به تکالیفند، و چون ما زندگى و مرگ و حشر دارند و همه‏اینها از بسیارى از آیات متفرق قرآنى استفاده مى‏شود.  

سیاق آیات مورد بحث هم خالى از دلالت‏بر این معنا نیست که ابلیس از جنس‏جن بوده، و گر نه جمله"و الجان خلقناه من قبل..."لغو مى‏شد.در جاى دیگر ازکلام خود هم فرموده که ابلیس از جن بود، و آن آیه"کان من الجن ففسق عن امر ربه" (7) است، از این آیه به خوبى بر مى‏آید که جان(در آیه مورد بحث)همان جن بوده، و یایک نوعى از انواع آن بوده، در غیر این دو آیه دیگر اسمى از جان برده نشده، و هر جابحثى از موجود مقابل انسان اسمى رفته به عنوان جن بوده، حتى در مواردى که عمومیت‏کلام، ابلیس و همجنسان او را هم مى‏گرفته - مانند آیه"شیاطین الانس و الجن" (8) و آیه"و حق علیهم القول فى امم قد خلت من قبلهم من الجن و الانس" (9) و آیه"سنفرغ لکم ایه‏الثقلان" (10) و آیه"یا معشر الجن و الانس ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السموات و الارض‏فانفذوا" (11) - به لفظ جن تعبیر شده است.

و ظاهر این آیات با در نظر گرفتن اینکه میان انسان و جان در یکى، و انسان وجن در دیگرى مقابله افتاده این است که جن و جان هر دو یکى باشد و تنها تعبیر دو تااست.

و نیز ظاهر مقابله‏اى که میان جمله"و لقد خلقنا الانسان..."و جمله"و خلقنا الجان من قبل..."برقرار شده این است که همانطور که جمله اولى در صددبیان اصل خلقت‏بشر است، جمله دومى هم در مقام بیان همین معنا باشد.پس نتیجه‏این مى‏شود که خلقت جان در آغاز از آتشى زهرآگین بوده است.

حال آیا نسلهاى بعدى جان هم مانند فرد اولشان از نار سموم بوده، بخلاف آدمى‏که فرد اولش از صلصال و افراد بعدش از نطفه او، و یا جن هم مانند بشر است، از کلام‏خداى سبحان نمى‏توان استفاده کرد، زیرا کلام خدا از بیان این جهت‏خالى است.تنهاچیزى که در آن بچشم مى‏خورد و مى‏توان از آن استشمام پاسخى از این سؤال نمود، این‏است که یک جا براى شیطان ذریه سراغ داده و فرموده: "ا فتتخذونه و ذریته اولیاء من‏دونى" (12) و جاى دیگر هم نسبت مرگ و میر به آنها داده و فرموده: "قد خلت من قبلهم من‏الجن و الانس" (13) . 

 و از این دو نشانى مى‏توان فهمید که تناسل در میان جن نیز جارى است، زیرامعهود و مالوف از هر جاندارى که ذریه و مرگ و میر دارد، این است که تناسل هم داشته‏باشد، چیزى که هست این سؤال بدون جواب مى‏ماند که آیا تناسل جن هم مانند انس‏و سایر جانداران با عمل آمیزش انجام مى‏یابد و یا به وسیله دیگرى؟.

در جمله"خلقناه من قبل"اضافه قطع شده و تقدیر: "من قبل خلق الانسان"بوده، و چون قرینه مقابله دو خلقت در کار بوده از ذکر مضاف الیه صرف نظر شده است.

و اگر در آیه مورد بحث مبدا خلقت جن از نار سموم دانسته شده، با آیه سوره‏الرحمن که آن را"مارجى از نار"نامیده و فرموده: "و خلق الجان من مارج من نار"منافات ندارد، زیرا مارج از آتش، شعله‏ایست که همراه دود باشد، پس دو آیه در مجموع‏مبدا خلقت جن را باد سمومى معرفى می‏کند که مشتعل گشته و به صورت مارجى ازآتش در آمده.

معناى کلمه"بشر"و نکته‏اى که در التفات از تکلم به غیب در آیه: "و اذا قال ربک"هست

پس معناى دو آیه این می‏شود: سوگند می‏خوریم که ما خلقت نوع آدمى را ازگلى خشکیده که قبلا گلى روان و متغیر و متعفن بود آغاز کردیم، و نوع جن را از بادى‏بسیار داغ خلق کردیم که از شدت داغى مشتعل گشته و آتش شده بود


90/1/29::: 12:30 ع
نظر()